پایا ن جنگ نا تمام!قسمت دوم
خوشه چين خوشه چين

عیاران مکلفیت دارند حتی ازپا افتادۀ ترین غیرمسئول را ازدستش گرفته به پا استاده نمایند تا احساس مسئولیت نمایند.

ما مردم افغا نستان دیگر جنگ را نمی خواهیم. اگر بهانۀ جنگ تنها طالب و القاعده بوده باشد. طالب و القاعده همانا خود امریکا وانگلستان است.اگرجنگ علیه تروریزم باشد،این قدرت های بزرگ هستند تروریزم دولتی را سازمان میدهند.مردم افغا نستان را ه انکشاف را درپیش میگیرند اگرهدف ازآبادی درافغا نستان است. بگذارید که خلق های مان خودشان راه را که انتخاب مینمایند بروند.

   ازسنگ وچوب کوهستان، از تخت شمیانه و کوه ریگ روان صدا با لا میشود که مامردم کوهستان،خاطرات میرمسجدی خان را درمقابله با انگلیس فراموش نکرده ایم. با زبان باد وبارا ن آ شنائی داریم، میدانیم که هژده گانه چه است قصه های بامن آ من ، جنگ و چلۀ بهمن را ، حوت و جووت را بخاطر داریم، میدانیم کوه باد چیست وقف باده به چه معنی است. ابرهای سیاه که از طرف غرب پیدا میشود و سیلاب هارا ببارمی آورد.

ابر اگر از قبله خیزد سخت باران میشود

شاه اگر عادل نباشد ملک ویران میشود

شکار چگونه و چه وقت به دام می افتد عیب ما می آمد که شکاررا درروی زمین هدف تیر قرار دهیم  بلکه شکار را اززمین پرواز داده درهوا به تفنگ میزدیم . درمحافل عروسی  وخوشی رقابتهای مشروع تفنگ بازی همرا باریتم دهل سورنا یکی از بازی های رزمی کوهستان زمین را فراموش نکرده ایم، چنان تفنگ زنیها صورت میگرفت که چشم چشم را دیده نمیتوانست.انگلیسها درمقابله با این مردم روزهای دشواری را دیده اند.آگاهانه به نوکران خود،حکومات استبدادی افغانستان  وظایفی را داده بودند که خانه به خانه تفنگ های شکاری را ازین مردم جمع نمایند تا روحیۀ رزمی و وطن پرستی ازین دیار به فراموشی سپرده شود. ولی بعد ها تجربه ثابت ساخت که شهامت ودلاوری را این مردم از پدران خود به ارث گرفته اند. حکمروائی دورۀ طا لبان یکبار دیگر به اثبات رساند که این مردم اسارت غیررا نپذیرفته نمی پذیرند و نخواهند پذیرفت هزاران طالب پا کستانی وعربی، از صحنه جنگ درزمان حمله به سرزمین کوهستان وکوهدامن زمین علی الخصوص اطراف و نواحی بگرام و چهاریکار((شمالی)) خارج شدند. این مردم غیور وبا شهامت به صراحت لهجه واخلاق انسانی بیان میدارند به سرزمین کسی حمله ور نمیشویم و لی پاس داری مام وطن را برای خود فرض میدانیم.

روح ملامشک عالم،غلا م نبی خان چرخی،ایوب خان فاتح جنگ میوندودیگرغازیان سراسرکشورخواهند گفت که افغانستان تنها از میرمسجدی خان نبود که نامی ازما نبردی، نویسنده میگوید خجالت خواهم کشید که درمحل خود سقوط نمایم، ذکرازین نامها صرف نمونه بوده است. اما دور بر کوچه پس کوچۀ افغا نستان،قریه قریۀ افغانستان، دره درۀ افغانستان، وادی وادی افغا نستان را د مردانی داشتند ودارند وعیاران ازخود دارند وناموس پرستان دارند که درذات خود قابل وصف است.

  هنوز درمحافل عروسی ترکستان زمین وقطغن زمین  وشمالی و سائرنقاط کشور قصه های عیاران چون:

سر پل محب الله  توره میگفت اوخدا

توپ اول صدا کرد توره خدا را یاد کرد

  این خواند ن در قالب نظم  خاطره حکومت های اسبتداد را زنده میسازد.

زادگاه امیرابو مسلم خراسانی هزاران درهزار عیار تازه نفس را پرورش داده است که در روز رستاخیز به نجات مرم به سواری اسپ حمله ور گردند.     

کنون زمان زمان عیاران است

کسی از من پرسید از عیار آن قدرزیاد نام میبری که گوشهای مردم از شنیدن این کلمه خسته شده است.

من در جواب برایش گفتم که  سرزمین ما خشک است دور از ابحار گفتۀ شما صحیح است که هفته باران خسته کن است. اما نم نم باران انسانیت تا به عمق زمین پیش میرود. با مواد معدنی مخلوط ومرکب میگردد چشمه آبهای شفاف را سبب میشود باعث شفا یابی امراض جلدی میگردد. نوشیدن یک گیلاس آب ازین چشمۀ عقلانیت آینده های دورخوب را برای ما نشان میدهد.   

هرزمانیکه کشورمورد تجاوز اجانب قرار گرفته است عیاران برای نجات وطن کمر بسته اند.

  شاید پرسیده شود که «عیار» کجااست.؟ من برایش جواب میدهم که فرد فرد مردم زحمت کش و ستمدیدۀ افغا نستان عیار اند و به عیار بودن افتخار مینمایند.

1-   همه رفقا ودورپیش خوشه چین عیار اند ضرورنیست که همه کس آنهاهارا بشناسد.

2-   اکثریت شخصیتهای سازاوعمدتآ سفزا ازخصوصیات عیاری برخوردار میباشند.

3-    رفقا ونزدیکان عبدالمجید کلکانی به «عیار»بودن خود افتخارمینمایند.

4-   عیاران را دراحزاب وسازمان های سیاسی موجود افغانستان باخود داریم که همه از صفات عالی انسانی و جوانمردی برخوردار میباشند.

5-    همینگونه عیاران ناموس پرور درتشکیلات احزاب جهادی نیز موجود است.

6-   شخصیتهای مستقل کاکه ها وخراباتی های فراوان درگوشه گوشۀ موجودبوده همیشه صفوف عیاران در روزهای مهم ملی پر نموده اند.

7-   باید بدانید که عیاران،کاکه ها، کاکوها، پهلوانان و سپورت مینان حلقه حلقه گروه گروه استقلالیت خودرا دارند. مویک های دماغ شان برای پووجویای همدیگر در فعالیت افتیده است. یکدیگر خودرا یافته اند. ازهرقماش دربارۀ وطن آزادی وطن وموجودیت عدالت دراجتماع حرف های خودرا میگویند.                                                                                 

میگویند که آسمان حادثه را ابرعیاری پوشانده است. خیل دشمن را انرژی تلخوان پنجشیر، شُلۀ غوربندی، شوربای تند چهاریکاری کوچانده است.

از میان ابر، یکه، یکه مرد عیار می بارد

 داود،درپنجشیر، شکوردرچهاریکار می بارد

کلکان، استالف دوشهر با لا و پائین اند

برزاد گاه حبیب الله نورپروردگار می بارد

قلعه قاضی اوریاخیلارغندی همه یارانند

 این رحمت خدا بر فضای کلنگار می بارد

شادروانان شهزاده وقیام یاران قدیم بودند

در آنطرف برسرسید محمود نسل مزار می بارد

مجید ما قد پخش است نزدیک به منار

باران عیار دردرۀ علینگار میبارد

بهار خوگیانی، شاداب وسرسبز با دا که

ازآنجا رحمت عیار  بالای ننگرهار می بارد

بشر دوست را گم کرده ام تا بگوید سرما هم

ازین گو شه و ازان گو شه و کنار می بارد

ازجمع ما چند نفر بدیع ا لزمان اولین عیار بود

فتاح، سید عالم را عطرعیار قطارقطار می بارد

غوث آرزو با ردیگر خوشی دارد ومستی که

 بوی مشک توفان به وی ازنساجی گلبهارمیبارد

 شاولی بهاوی وصدیقی هردو رفیق ویاربود ند

به یاد این رفیق شهید اشک انجنیرعیارمی بارد

سید آ قای مستانه ودردانه را سلک عیاری میزیبد

  سید عمروسید ابراررا بوی عیارانارانارمیبارد

رحیم قلعۀ فیضی ونعیم قا بوزانی عیاربرابراند

به استقبال این دو، باران عیار،بسیاربسیارمی بارد

سیدنادر((سپاهی))خلیل ازقید قلم مانده اند

عنصربیگانه نزد این دوعیار تیره وتار می بارد

 غلطیده به خواب« یوسفی» کی تواند گوید

برسرغفار«سوزن» عیارنه باران عیار میبارد

«آماج» گفت که روح داکتریوسفی (1) شاد

من میگویم که این رحمت خدا بار بار میبارد  

الف- عیاران ازقماش زحمت کشان دهقانا ن وکسبه کاران وکارگران که باهم زبان مشترک دارند.بیان میدارند وقتی انسان میتواند از زمین خود حاصل بگیرند که اول ملکیت(( وطن)) خودرا ازگروبیگانگان  خلاص کند(( گروی را نشانی اش)) که گروگان گیر زمین را به زمین خاره مبدل ساخته است.آبیاری نمائی،قلبه کنی. درآفتاب سوزان ماه های جوزا وسرطان بگذاری تاکه ریشه های گیاه هرزه خشک شوندعفیون توده هارا(( پایه حمایتی حکومتهای استبدادی و( مافیای موادمخدره را)) شبه گیاهای هرزه زمین راازریشه برکنی.بعد ازان تخم انسانیت را کشت کنی. پیش ازین کارها حرف های درباره ملت سازی وغیره...... وغیره قبل ازوقت است.

ب- روشن فکر امروز به حرف های عیاران گوش میکنند عیاران به این باوراند که: اگر میخواهی با طفل صحبت نمائی باید که به ادبیات کودک دسترسی داشته باشی ، با ملا  با زبان ملا صحبت کن، با عامی با زبان عا میانه حرف بزن، با دانشمند با زبان دانشمندان صحبت نما. با سیا ست بازسیاست بازی کن، با عیاران راه عیاری درپیش گیروزبان و ادبیات عیاران را یاد بگیر که  مردمان سر سخت و سخت گیراند. دروغ شیطنت، د سیسه بی ناموسی، هزاران کارهای خلاف پسند اجتماع را در حریم آنها راهی نیست. عیاران میگویند که مبارزه برای آزادی راتوام با عدالت درپیش بگیرتنها مبارزه بخاطرآزادی راه دکتاتوری راهموارمیسازد.طورمثال داودخان خودرا به قدرت رساند.اما درراه عدالت اجتماعی گامی برنداشت بخاطرتطبیق ارمانهای خودش دست به سلاح برد.

  اگر چنین نمیکرد درآن زمان حزب دموکراتیک خلق افغا نستان کشان کشان بسوی مسئولیت  رهبری جامعه جبرآ کشانیده نمیشدند. این نیروی فعال دارای ارمان به مردم ، انکشاف و پیشرفت به نیروی پسیف مبدل نمیگردیدند.درمقابله باخواستهای عام جامعه هم از لحاظ ملی و هم ازلحاظ بین ا لمللی بی پشتوانه و بی موازنه  قرار نمی گرفتند.

 دررابطه به شرایط موجود گفتۀ ما به این میماند که آ فتاب را در آ سمان همه می بینند وما بگو ئیم که آ فتاب برآمد ه است.

دوستی ها و دشمنی ها

 به خود زنده باد گفتند به دیگران مرگ

از ابتدای اوج گیری جنبش همه طرف ها(( راست و چپ)) تخم مرگ را بر زمین کشت کردند که توده ها فعلآ مرگ را میدروند.

 دوستیها راه ها وجاده های داردکه انسانهای خوشبخت میتواند ا ین جاده را آگاهانه وهوشیارانه انتخاب نمایند. درصورت تعلل وبی تفاوتی همراه با اعتقا دات خوش با ورانه جادۀ دشمنی به استقبا ل شان می آ ید. خوشا به حال آ ن اجتماعی که درجادۀ دوستی ها قرارمیگیرند وبدا به حال آن اجتماع که(( افراد)) آن درجادۀ دشمنیها با ملت ومردم شان قرارداده میشوند.

 دوستی از ان جا بر میخیزد که در آنجا تخم دوستی را کاشته اند. محبت، شکل و مضمون خودرا طوری بیان میدارد که درآنجا تخم محبت را ازقبل پا شیده اند، احساس انسانی درآن جامعه هویدا میگردد که بافت وریخت آن جامعه ازقبل ترتیب یافته باشد. منا سبات دوستی با خانواده ها اقوام قبایل وقتی شکل میگیرد که سنگ بنای آن ازقبل ریخته باشد. بیا ئید که اول ماشین اندیشۀ خودرا درجادۀ دوستی ها برانیم، برانیم وبعد ببینیم که در دورو برجادۀ دوستی ها انسان چه را مشاهده کرده میتواند طبعآ در جادۀ دوستی ها، عشق است محبت است. اخلاق است وجدان است شرافت است. صداقت و راستی است، اعتماد است وفاداری، ایمان داری، انسان دوستی، حس همدردی،هم نوائی وهمگرائی است، اجتماعات سالم روزبه روز شکل میگیرند. استاد ، شاگرد، دانشمند ، نویسنده ، شاعر، سخن گو و سخن ور، هنرمند و هنرپیشه همه کس ازهر پیشه  و مسلک صفوف و صنوف خودرا پیدا مینمایند. درین گونه اجتماعات حرف از مدنیت پیشرفت ترقی وتحول ،انکشافات، ایجاد گری و خلاقیت، دستاورد افزار و افزارسازی، تسخیر طبعیت به نفع انسان ودرخدمت انسان به زبان آ ورده میشود. گردش اجتماع وفعل وانفعال داد وستد و معاملات در صفحۀ زرین انسانی  دریک رقابت کا ملآ انسانی و شرافت مندش قرارمیگیرد. در چنین فضا و درچنین محیط عرق جبین و آ بلۀ دست وپای دهقان جادۀ انسانیت را  خط کشی مینماید و بیان میدارد که راه انسانیت ازقریه به سوی آسمانها راه پیدا مینماید. در وصف چنین راه بلبلان در بلندای شاخ درخت درگوش گل میخواند و میگوید به خود غره نشو بدین گونه سرخی که ورق ورق تو را زیبا سا خته است و این همه خو شبوئی های تو همه ازعرق جبین وآبلۀ پای دهقان وباغبان است که  درتربیت درختان وکشت وزرع نبا تات وحبوبات قطره قطره چکیده است.                احساس انسانیت ازینجا مایه میگیرد.جشن سرود خوشی هلهلۀ وشادی فضا را میپیچاند.این محیط این فضا است که به انسانیت معنی میبخشد وبرای زندگی ارزش. ازینجا است که انسانیت راه خودرا از حیوا نیت جدا ساخته است.                               راجع به جادۀ دشمنی ووحشت تبصره ها مینماید.                                       انسان با احساس بیان میدارد.دود ازان گلخن« افغانستان» به سوی آ سمانها با لامیشود که درآنجا آتش را درداده اند. بم را میریزانند، انفجارات را سازمان میدهند جنگ را در میان توده های ملیونی کشور درقرأ وقصبات انتقال میدهند. ازآنجا دود به سوی آ سمانها با لا میشود. طفل جوان پیرزن و مرد همه مردمانی اند بی پشت و پناه برسرآنها آ تش میریزانند ازان جا دود با لا میشودونا له های دلسوزوجانگداز با لا میشود ناله ازان حلقومی با لا میشود که رنج وعذاب ودرد را سالها متحمل شده اند.عیاران امروز گو ش به ناله مینمایند که از کدام طرف بلند شده است.علت این دردوالم چیست وبخاطرچه  است وبرای که است.

  عیاران دیگر وقت این را ندارند که وقت خودرا ضایع بسازند. برناحق وبیجا با روشن فکران هموطن خود مشت به گریبان شود. صرف این مطالب را بیان میدارند که بعضآ این فرد ویا آن فرد قلاده به گردن پیش دروازۀ قصابان تاریخ دم جنبانیده اند. تا صاحب یک پارچه گوشت و یا یکی دوتوته استخوان شوند و بعد ملت افغا نرا بگزند. هکذا بخاطراین فراری ویا آن فراری گفته شود که                                                   تلولودم، تلولودم  ویا دم تلولو، دم تلوتلو.

 عیاران مکلفیت دارند حتی از پاافتاده ترین غیرمسئول را ازدستش گرفته به پا استاده نماید تا احساس مسئولیت نمایند.

 امروز توده های بیگناه صدای «عیاران» را میشنوند که در پی نجات شان میشتابند، مردمان بی دفاع  این طلسم شکنان عصرراحمایه گر خود یافته اند دلشان شاد گشته است که امروزویا فردا این قلاده به گردن ها ونوکران اجانب به پیشگاه ملت افغان محاکمه میشوند.امروز« توده ها» «عیاران» را درآغوش خود گرفته میگوید که با انظباط باشید، ازوقت استفادۀ اعظمی نمائید وآ گاه باشید که  به یاری خدا درمقابل« دشمنان» مردم پیروزی علیه این دشمن مکاروافسونگرازآن شما است.                    عیاران سزار وارآ فرین گویان توده ها میشوند. با حفظ ازین اصل که مردم بی دفاع کشور را درین مدت طولانی چشمان شان را خون گرفته است. باید که چشمان توده هارا زخون شست وپاک کرد تا دوست را ازدشمن تفریق کرده بتوانند.

(1)            تبصره:مرحوم داکتریوسفی یکی ازفرزندان رنج وزحمت مردم پکتیا انسان بااستعداد ، دلسوزمهربان، ملیح،باوجدان بود، او با استعداد فطری وتوانمندی  که داشت خودش به زود ترین فرصت پله های ارتقائ را تا سطح (( معین تحصیلات عالی و مسلکی)) پشت سرگذاشت. انسانی بود که ازاستعداد ش حین سخن وری ویاسفرازیک محل به محل دیگری به گونۀ چراغ نیون آبی روشنی میداد. قضای روزگار سرنوشتش را بدست قاتلان حرفوی سپرد. درخزان سال1358حین حرکت به سوی دفتر نزدیک خانه رسمی دولتی در کوته سنگی حوالی ساعت هشت صبح به شهادت رسید خود ش جهان فانی را اسقبال نمود فامیلش را به داغ جدائی مبتلا ساخت رفقایش را به داغ تنها ئی.

                                  روحش شاد باد.


February 8th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات